نقطه نهایی
انقلاب اسلامی ایران و نتایج سال ها مبارزه با رژیم شاهنشاهی، از دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ هم زمان با ورود تاریخی
امام خمینی به کشورمان تا بیست و دوم بهمن ماه و روز سقوط رسمی نظام پادشاهی پهلوی رقم خورد که به دهه فجر
انقلاب اسلامی نام گذاری گردیده است.
روایت سردار بهمن کارگر؛ رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس:ما در مسجد کوکتل مولوتف درست می کردیم و عوامل رژیم شاه را اذیت می کردیم. درس ومشق هم که روی هوا بود.
سال ۵۷، ۵۸ تقریباً مثل دوره کرونا بود و مدارس مدام تعطیل می شدند. بعضی ها که طرفداری رژیم شاه را می کردند، دیگر تسلیم شده بودند.
یکی از کارهای عوامل رژیم شاه این بود که معترضان را دنبال می کردند و اگر کسی را می گرفتند او را می زدند. بیشتر مردم شب ها هم بیدار بودند و شبانه روزی در جبهه های مبارزه حضور داشتند.
یک شب، ما به سه راه تیر دوقلو رفتیم. ارتشی ها در خیابان ایستاده بودند. ماقبل از انقلاب فقط سروان و سرگرد دیده بودیم، وقتی درگیری ها دیگر خیلی شدید شد، سرهنگ های ارتشی هم می آمدند. درجه دارهای عالی رتبه با جیپ های خاصی می آمدند.
من با آقا رضا طلا سر همین سه راه تیر دوقلو بودم که ارتشی ها افتادند دنبال ما. من سریع وارد یک کوچه بن بست شدم. دو تا
خانه کنار هم بودند که بینشان یک تورفتگی بود من خیلی لاغر بودم، رفتم داخل آن تو رفتگی و خودم را قایم کردم. آن شب تیراندازی هم می کردند
از ۲۱ بهمن، شب، وضعیت حکومت نظامی اعلام شد؛ ولی مردم، به خصوص در جنوب شهر، به خیابان آمدند. نظامی ها و عوامل رژیم شاه، خیلی در این مناطق اذیت شدند؛ چون این محله ها کوچه پس کوچه زیاد داشت و عوامل رژیم هم سعی می کردند که وارد آن ها نشوند. اساساً هم جرئت نمی کردند وارد کوچه های فرعی شوند.
در نیمه سال ۵۷ به فرمان امام، خیلی از سربازها از پادگان ها فرار کرده و به مردم پیوسته، ارتشی های زیادی هم با مردم و جریان انقلاب همراه شده بودند. ارتش شاه دیگر جایگاه قبلش را نداشت.
شکستن حکومت نظامی به فرمان امامشب ۲۲ بهمن مردم به فرمان
امام خمینی، حکومت نظامی را شکستند دیگر کاری هم از دست ارتشی ها ساخته نبود. قبل از آن، امام نهضت را با فرستادن اعلامیه از فرانسه هدایت می کرد ولی وقتی ایشان به ایران آمدند؛ رهبری و هدایت مردم را به طور مستقیم انجام می دادند.
امام اعلام کردند که بساط حکومت نظامی باید برچیده شود. حاج آقا هرندی پدر آقای صفارهرندی یکی از روحانیون منطقه ما بود. الآن هم یک مسجد در دروازه غار به نام ایشان است.
آن شب که از طرف رژیم شاه گفتند حکومت نظامی است و کسی بیرون نیاید؛ حاج آقا هرندی به مردم گفتند: نه! امام گفتن که باید بریم بیرون. حتی با اینکه گفتند قرار است تانک به خیابان بیاورند و کشتار و بگیر و ببند راه بیندازند، معلوم بود که دیگر کارشان تمام شده است.
شاید همان ۲۱ بهمن بود که خلع سلاح کلانتری ها هم شروع شد. ما به طرف کلانتری ۱۴ میدان خراسان رفتیم که پشت فروشگاه قدس بود. همه برای گرفتن کلانتری ۱۴ حاضر بودند. یکسری از مردم هم سراغ کلانتری ۱۶ در خیابان مولوی و باغ فردوس رفتند. وقتی کلانتری ۱۴ را گرفتند من هم در میدان خراسان، جلوی در کلانتری بودم. به هر ترتیب کلانتری ها گرفته شدند و انقلاب پیروز شد. واقعیت این است که همۀ این ها لطف خدا بود.
البته در جاهای مهمی مثل خیابان نیروی هوایی هنوز درگیری وجود داشت. در خود ستاد نیروی هوایی، ارتشی های انقلابی با گارد شاهنشاهی درگیر بودند. یک عده هم معتقد بودند که باید به سراغ رادیو و تلویزیون رفت.
بچه محل های ما و آن هایی که سربازی رفته بودند برای گرفتن رادیو و تلویزیون به راه افتادند. آن موقع سلاح ها هم به دست بچه های انقلابی افتاد که آن ها را به مساجد آوردند و در درگیری ها و مواقع گوناگون به کمکشان آمد. وقتی خبر پیروزی انقلاب از طریق رادیو اعلام شد؛ شور و شوقی سراسری شکل گرفت. خیال مردم دیگر راحت تر شده بود.